فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز
دلنوشته های دنیا-سری دوم

❤عــشــق غــمــزده❤

دلنوشته های دنیا-سری دوم

 

 

۷مهر:

امروز پنجشنبس!پارسال ساعت 5 خورده ای داشتم با تلفن خونه با بهنام حرف میزدم فاطمه هم خونمون بود!

الان ساعت ۸:25 دقیقه ی شبه.خدا شاهده دلم چقدر براش تنگ شده،خیلی دوست داشتم امروز میدیدمش

خدایا تورو به یگانگیت قسم کمکم کن منو بهنام بهم برسیم ازت خواهش میکنم!

خدایا بذار یه بار دیگه چشم تو چشم به هم نگاه کنیم!

من فقط به شوق رسیدن به بهنام دارم زندگی میکنم وگرنه هیچ شوقی برای زندگی کردن ندارم...بهنام دوست دارم عشق من

من تابه حال با هیچ پسری به اندازه بهنام راحت نبودم منو اون خیلی باهم راحت بودیم و درباره همه چیز با هم حرف میزدیم.

یادم نمیره یه بار بهش اس دادم و گفتم آقای من بعد که زنگ زدم بدش اومده بود و سرم داد زد بعد منم گفتم باشه دیگه نمیگم.

الانم دارم مثل ابر بهار گریه میکنم من خیلی دوسش دارم!خدایا دیگه نمیدونم چیکار کنم و به چی قسمت بدم ولی ازت میخوام و خواهش میکنم که به بهنام برسم...خدایا التماست میکنم دل بنده عاشقت رو نشکن

 

 

دنـــیــــا

سلام به خودم و عشقم یا بهتره بگم بهترین و عزیزترین  عشقم یا بهترین عشق روی زمین!


+ نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:, ساعت 19:11 توسط ヅDoOoOnYa |